دسته بندی | علوم سیاسی |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 18 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 22 |
دیدگاه امام خمینی در رابطه با سیاست خارجی
یکی از اقدامات مهمی که امام خمینی (ره) در خصوص احیای آرمان فلسطین در سطحی جهانی انجام دادند، طرح روز جهانی قدس و فرمان اجرای آن در بهترین زمانی- یعنی ماه ضیافت الله و نزدیکتر شدن امت اسلامی – بود که تأثیرات مثبتی در داخل فلسطین اشغالی و در سطح دنیای اسلام و کشورهای مختلف جهان بر جای گذاشت. امروز این میراث گرانقدر امام راحل (ره) همچنان پرشکوه در میان امت اسلامی باقی است و هر سال بر شکوه و عظمت آن افزوده می شود.
امام راحل و رهبر کبیر انقلاب اسلامی با سیره عملی و نظری خود، جنبشهای اسلامی، خصوصا جنبش اسلامی فلسطین، را احیاء و مسلمانان جهان را در راه آن بسیج نمودند. امام امت (ره) همچنین با هرگونه سازش در خصوص آرمانهای اسلامی، از جمله آرمان مقدس فلسطین، مخالفت جدی می نمودند که این خود باعث افزایش روحیه مقاومت، ادامه جهاد و باقی ماندن نور امید در دلهای مسلمانان مبارز، خصوصا فلسطینیان مظلوم و مستضعف می شد.
حضرت امام خمینی (ره) به مناسبتهای مختلف در راستای عمل به تکلیف شرعی خود- در مقام یک رهبر اسلامی- از یک طرف نسبت به این جرثومه فساد و غده سرطانی هشدارهای مهمی در جهت بیداری مسلمین داده اند، و از طرف دیگر بر حمایت مادی و معنوی تمام ملل اسلامی از حماسه مردم فلسطین در راه آزاد سازی قدس شریف تأکید فرموده اند.
« حماسه مردم فلسطین یک پدیده تصادفی نیست. آیا دنیا تصور می کند که این حماسه را چه کسانی سروده اند و هم اکنون مردم فلسطین به چه آرمانی تکیه کرده اند که بی محابا و با دست خالی در برابر حملات وحشیانه صهیونیستها مقاومت می کنند؟ آیا تنها آوای وطن گرایی است که از وجود آنان دنیایی از صلابت آفریده است؟ آیا از درخت سیاست بازان خود فروخته است که بر دامن فلسطینیان میوه استقامت و زیتون نور و امید می ریزد؟ اگر این چنین بود اینها که سالهاست در کنار فلسطینیان و بنام ملت فلسطین نان خورده اند... . آری فلسطین راه را گم کرده خود را از برائت ما یافت و دیدیم که در این مبارزه چطور حصارهای آهنین فرو ریخت و چگونه خون بر شمشیر و ایمان بر کفر و فریاد بر گلوله پیروز شد. و چطور خواب بنی اسراییل در تصرف از نیل تا فرات آشفته گشت »
حضرت امام خمینی(ره) تا واپسین لحظات مقدس عمر با برکتشان، بر حمایت از فرزندان معنوی اشان در فلسطین تأکید نموده و بی محابا در بنیانهای کفر و استکبار و مولود نامشروع آنان در قلب خاورمیانه یورش می بردند.
دسته بندی | فرم و مستندات |
بازدید ها | 22 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 4 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 1 |
*نمونه نامه اداری*
:طرح نمونه نامه اداری
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 15 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 20 |
تحقیق در مورد امپراتوری چین
بخش نخست
قلمرو های متداخل
تاریخ های در هم تنیده
سکوت در برابر و در برابر مسأله اصلی؛ دستور روز است بعضی از سکوت ها شکسته شده و بعضی از آنها در پیش گرفتن واهی توسط نویسندگانی که درون راهبرد های سیاسی هستند و با آن زندگی می کنند حفظ می شود آنچه برا من جالب است آن شیوه ای است که توانایی شکستن سکوت را داشته باشد.
تدنی مریسون، بازی در تاریکی
به عبارت دیگر تاریخ یک ماشیان حساب نیست، تاریخ در ذهن و تخیل جای خود را باز کند، در پاسخ های متنوع به فرهنگ مردم است که تاریخ جایگاه خود را پیدا می کند تاریخ واسطه زیک نامحدودی برای واقعیت های عادی، زیر ساخت های حقایق اقتصادی و هدف های جسورانه دشوار است.
با ذیل دیوید سن ، افریقا در تاریخ عصر جدید
امپراطوری، جغرافیا و فرهنگ
چنگ زدن به گذشته از جمله متداول ترین تبیرها برای تفسیر زمان حال است آنچه چنین دستاویزی را زنده جلوه می سازد تنها عدم توافق بر اتفاقات گذشته چیست؛ نیست بلکه تردید در این نکته است که گذشته واقعاً گذشته است یا همچنان به رغم صورت های مختلف آن – دامه دارد
تی.اس.الیوت ، در یکی از مشهورترین مقالات انتقادی خود رشته مشابهی از این گونه موضوعات را بررسی می کند. هر چند نیست. اساس مقال او رو به سوی زیبایی شناسی خالص دارد. اما انسان می تواند ضوابط او را در دیگر قلمروهایی تجربه انسانی مورد تامل قرار دهد. الیوت می گوید! تردید نیست که شاعری استعدادی است فردی اما شاعر درون سنتی کار می کند که تنها وارث آن سنت نیست بلکه این سنت را (با تلاش فراوان) به دست آورده است. الیوت درباره سنت ادامه می دهد:
در وهله اول برای آدمی که می خواهد بیست و پنجمین سال زندگی شاعری خود را ادامه دهد. یک احساس تاریخی وجود دارد. احساسی تاریخی که با خود این ادراک را همراه کرده که نه تنها از گذشته بودن گذشته می گوید.
بلکه از حضورآن نیز سخن می گوید! حس تاریخی آدم را مکلف می کند که نه تنها از دبل و جان شعر نسل خود را بسراید بلکه با این احساس نیز همراه است که کل ادبیات اروپااز هومر تا آنچه اکنون تمام ادبیات کشورش را در بر گرفته یک وجود دارد و یک نظام همزمان را تشکیل می دهد. این حس تاریخی که در عین بی زمانی محدود به زبان است و بی زمانی و زمانمندی را یک جا با خود دارد همان است که یک نویسنده و شاعر را سنت گرا می سازد و در عین حال همان حس است که شاعر را به صورتی حاد از مکان و جایگاه خود در زمانه معاصر خود – آگاه می سازدو مفهوم کامل یک شاعر ، یا یک هنرمند ، به تنهایی و بدون چنین ترکیبی محسوس نیست.
فهرست نامهایی که در مبحث امپریالیسم در امریکا و اروپا دارای تالیفاتی هستند شایان توجه است:کائوتسکی ، هیفردنیگ لوگزامبورگ ، هابسن ، لنین ، شومپتر ، آرنت ، مگ داف ، پال کندی.و در سالهای اخیر کتاب هایی چون ظهور و سقوط قدرت های بزرگ ارپال کندی و تاریخ تجدید نظر طلبانه ای از ویلیام اپلمن ویلیامز گابریل کالکو، نوام جامسکی ، هراردزین والترلفبر و شرح و بسط های مشقب باری که در دفاع از غیر امپریالیست بودن سیاست های امریکا و در سال های اخیر توسط استراتژیست های مختلف نوشته شده.
تجربه امریکایی این امر همان طور که ریچارد وانالستین در اثر خود برآمدن امپراطوری امریکا می گوید: از ابتدا بر اساس اندیشه Imptium قلمرو دولت یا کومتی که می بایست برای گسترش امپراطوری در سرزمین ، جمعیت و افزایش قدرت و ثروت پدید آید.
واژه «امپریالیسم» را که دیگر بار به کار خواهم برد عبارت است از عمل مظر و ایستارهای یک مرکز بزرگشهری و مسلط و غالب که درباره سرزمین های دوروست تصمیم می گیرد «استعمار» که همواره از نتایج و تبعات امپریالیسم است ، عبارت است از: تمهید و تدارک اسکان مردمی بیگانه – مهاجر – در سرزمین درو دست.
«زمین برای دامبی و پسرش ساخته شده برد تا که در آن دست به تجارت زنند؛ ماه و خورشید است اندر کار بودند تا این دو نور افشانی کنند. رودخانه ها و دریاها پدید آمده بودند تا کشتی ها آنها را به حرکت در آورند ، و رنگین کمان به آنها وغیره هوای خوش می داد بادها بر ضد کار و کاستی آنها یا به سود وفق مراد آنها می ورزید. ستاره ها و سیارات در مدار خویش می چرخیدند تا نظام بی درد سری را که آنها مرکزش بودند حفظ کنند. AD دیگر معنی اش پس از میلاد مسیح نبود ، بلکه حروف اختصاری برای او بود و پسرش.
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 27 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 7 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
*مقاله درباره مرثیه و انواع آن*
در ادبیات روم و یونان مرثیه نشانه هر شعری است که بر وزن مرثیه (اندوهناک) نوشته می شود. (یک در میان خطوط شش ضربی و پنج ضربی)
این اصطلاح هم چنین مربوط می شود بر موضوعات و وجه هایی که اغلب به شکل نثرهای مرثیه ای بیان می شوند اغلب گلایه کردن در مورد عشق است . در اروپا و انگلیس این کلمه به دلیل استفاده بی ثبات (متغیر ) از دوره رنسانس دوباره از سر گرفته شده است . برای مثال ، مرثیه های جان دان ، اشعار عاشقانه اند اما در طول قرن هفدهم ، دوره مرثیه به استفاده های حال حاضر محدود شد : مرثیه ای رسمی و مداوم در نثر برای مرگ (از دست دادن ) شخصی خاص اغلب با نتیجه ای مد انتها . مثال هایی همچون آلفرد شاهزاده تنیسون در کتاب مموریم (1850) در سوگ از دست دادن آرتور هالام و نوشته آدن به خاطر یات در سال 1940 اغلب این اصطلاح احساس عظیمی از تاملات اندوهگین برای مرثیه های انگلستان باستان مورد استفاده قرار می گرفت (کتاب آدم آواره ، ملوان) ومرثیه توماس گدای ک در صحن کلیسا (کشور چارچ یارد) در سال 1751 نوشته شده قائل است . مرثیه های دانیو در سالهای (1912-1922 ) در مورد شاعر آلمانیرایند ماریا ریلک هم چنین مرثیه هاییر با همین حس عظیم است. موضوع آن ها در مورد بی ثباتی شعر او چیزهای معنوی (دنیا دوست ) که آن ها در شعرهایش در مورد آن می نویسند.
نوحه هم گفته ای به نظم بر آمده دراندوه از دست دادن شخصی خاص است . اما تفاوتش با مرثیه این است که نوحه کوتاه کمی غیر رسمی معمولا متنی است که برای نوحه سرایی بیان می شود برای مثال کتاب Full fathom fire they father اثر شکسپیر و یا کتاب A song from shakespears cy mbeline اثر ویلیام کالین در سال 1794
Threndy حالا اساسا معدلی است برای نوحه و mondy معادلی است برای مرثیه یا نوحه ای که سخن باشد یک از یک شخص بیان می شود .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 25 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 47 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 54 |
*تحقیق درباره مولانا جلال الدین محمد مولوی*
زادگاه مولانا:
جلالالدین محمد در ششم ربیعالاول سال 604 هجری در شهر بلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی و مولانای روم، طول اقامتش و وفاتش در شهر قونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکرهنویسان وی در هنگامی که پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت میکرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین را از بلخ در سال 617 هجری بدانیم، سن جلالالدین محمد در آن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلالالدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت کوتاهی درک محضر آن عارف بزرگ را کرد.
چون بهاءالدین به بغداد رسید بیش از سه روز در آن شهر اقامت نکرد و روز چهارم بار سفر به عزم زیارت بیتاللهالحرام بر بست. پس از بازگشت از خانه خدا به سوی شام روان شد و مدت نامعلومی در آن نواحی بسر برد و سپس به ارزنجان رفت. ملک ارزنجان آن زمان امیری از خاندان منکوجک بود و فخرالدین بهرامشاه نام داشت، و او همان پادشاهی است حکیم نظامی گنجوی کتاب مخزنالاسرار را به نام وی به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قریب یکسال بود.
بازبه قول افلاکی، جلالالدین محمد در هفده سالگی در شهرلارنده به امر پدر، گوهر خاتون دخترخواجه لالای سمرقندی را که مردی محترم و معتبر بود به زنی گرفت و این واقعه بایستی در سال 622 هجری اتفاق افتاده باشد و بهاءالدین محمد به سلطان ولد و علاءالدین محمد دو پسر مولانا از این زن تولد یافتهاند.
مولانا و خانواده او
مولانا جلال الدین محمد مولوی در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شد. هر چند او در اثر خود فیه مافیه اشاره به زمان پیش تری می کند؛ یعنی در مقام شاهدی عینی از محاصره و فتح سمرقند به دست خوارزمشاه سخن می گوید .در شهر بلخ زادگاه او بود و خانه آنها مثل یک معبد کهنه آکنده از روح، انباشته از فرشته سر شار از تقدس بود. کودک خاندان خطیبان محمد نام داشت اما در خانه با محبت و علاقه ای آمیخته به تکریم و اعتقاد او را جلال الدین می خواندند - جلال الدین محمد .پدرش بهاء ولد که یک خطیب بزرگ بلخ و یک واعظ و مدرس پر آوازه بود از روی دوستی و بزرگی او را ((خداوندگار)) می خواند خداوندگار برای او همه امیدها و تمام آرزوهایش را تجسم می داد. با آنکه از یک زن دیگر ـ دختر قاضی شرف - پسری بزرگتر به نام حسین داشت، به این کودک نو رسیده که مادرش مومنه خاتون از خاندان فقیهان و سادات سرخس بود ـ و در خانه بی بی علوی نام داشت - به چشم دیگری می دید .خداوندگار خردسال برای بهاءولد که در این سالها از تمام دردهای کلانسالی رنج می برد عبارت از تجسم جمیع شادیها و آرزوها بود. سایر اهل خانه هم مثل خطیب سالخورده بلخ، به این کودک هشیار، اندیشه ور و نرم و نزار با دیده علاقه می نگریستند. حتی خاتون مهیمنه مادربهاء ولد که در خانه ((مامی)) خوانده می شد و زنی تند خوی، بد زبان و ناسازگار بود، در مورد این نواده خردسال نازک اندام و خوش زبان نفرت و کینه ای که نسبت به مادر او داشت از یاد می برد. شوق پرواز در ماورای ابرها از نخستین سالهای کودکی در خاطر این کودک خاندان خطیبان شکفته بود. عروج روحانی او از همان سالهای کودکی آغاز شد - از پرواز در دنیای فرشته ها، دنیای ارواح، و دنیای ستاره ها که سالهای کودکی او را گرم و شاداب و پر جاذبه می کرد. در آن سالها رؤیاهایی که جان کودک را تا آستانه عرش خدا عروج می داد، چشمهای کنجکاوش را در نوری وصف ناپذیر که اندام اثیری فرشتگان را در هاله خیره کننده ای غرق می کرد می گشود. بر روی درختهای در شکوفه نشسته خانه فرشته ها را به صورت گلهای خندان می دید. در پرواز پروانه های بی آرام که بر فراز سبزه های مواج باغچه یکدیگر را دنبال می کردند آنچه را بزرگترها در خانه به نام روح می خواندند به صورت ستاره های از آسمان چکیده می یافت .فرشته ها، که از ستاره ها پائین می مدند با روحها که در اطراف خانه بودند از بام خانه به آسمان بالا می رفتند طی روزها وشبها با نجوایی که در گوش او می کردند او را برای سرنوشت عالی خویش، پرواز به آسمانها، آماده می کردند - پرواز به سوی خدا .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 24 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 10 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 6 |
*خلاصه داستان لیلی و مجنون*
این کتاب را نظامی در مدتی کمتر از چهارماه گفته و در سال 584 نام ابوالمظفر شروانشاه اخستان بن منوچهر بپایان رسانده . تعداد ابیات آن در حدود چهار هزار بیت و خلاصة داستان این است :
یکی از بزرگان عرب از نعمت های دنیا بجز فرزند همه چیز داشت و غافل بود که صلاحش در این بوده است که فرزندی نداشته باشد .
آنقدر نذر و نیاز کرد تا خداوند پسری باو داد و او نامش را «قیس» گذاشت و چون بهفت سال رسید او را به مکتب سپرد . در آن مکتب دختری بنام «لیلی» بود که قیس از همان نظر اول باو عاشق شد - کم کم عشق پسریش این دو کودک زبانزد خاص و عام گشت و آواز آن بگوش پدر و مادر آنها رسید . پدر لیلی دیگر دختر خود را بآن مکتب نفرستاد . قیس هر روز به در خانه لیلی می رفت ، آندر را می بوسید و باز می گشت . این جدائی بجای آکه درد این دو را تسکین و تخفیف دهد باعث غلیان و شدت آن شد و کار قیس بآنجا رسید که مردم او را «مجنون» لقب دادند . پدر مجنون ناچار برای نجات پسر خود بخواستگاری لیلی فرستاد .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 18 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 23 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 40 |
*داستان زیبای سرزمین رامشدگان اثر لوئیس لمور*
فصل 1
آنجا سرزمین سرخپوستان بود و هنگامیکه یکی از چرخهای واگن ما شکست هیچ یک از همراهان ما در کاروان برای کمک توقف نکردند . آنها به راهشان ادامه دادند و من و پاپا را تک و تنها بدون هیچ کمکی با واگن چرخ شکسته ، در آن منطقه خطرناک که هر لحظه امکان یورش سرخپوستان وجود داشت ترک کردند .
چرخ چوبی واگن در یک چاله افتاده بود و احیاناً ترک برداشته بود و حالا از بخت بد آن ترک اینجا در قلمروی سرخپوستان چرخ واگن را شکسته بود و ما را در یک مخمصه واقعی قرار داده بود.
من داشتم یکی از پره های شبکه ای چرخ را که از رینگ چوبی شکسته شده ، بیرون زده بود بطرف داخل رینگ فشار می دادم و پاپا هم سعی میکرد دو سر شکسته رینگ را بهم نزدیک کند تا بتواند با چند بست فلزی دو سر رینگ شکسته را به هم متصل نماید و چرخ شکسته را موقتاً تعمیر کند و همچنین هر دوی ما می توانستیم بر طالع نحس خود لعنت بفرستیم که در این سرزمین وحشی بدجوری گرفتار شده بودیم .
بگلی ، کسی که پاپا در نخستین روزهای سفر به او کمک کرده بود چرخ واگنش را در منطقه (ایش هالو) از چاله دربیاورد و آنرا تعمیر کند ، اینک با وجود درک وضعیت ما توقف نکرده و بدون توجه به ما همراه دیگر اعضای کاروان به راه خود ادامه داده بود .
با اینکه خیلی از مردم این روز ها بدنبال فرصتی برای کمک به دیگران میگردند اما این گروه کاروانیان تمایل داشتند از رئیس کاروان که گروه آنان را هدایت می کرد در طی طریق راه صعبی که پیش رو داشتند تبعیت کنند .
رئیس کاروان مردی بلند قامت با اندامی ورزیده به نام کاپیتان بیگ جک مک گری خوانده می شد .
وقتی چرخ واگن ما شکست و کاروانیان هنوز ما را ترک نکرده بودند کسی از عقب سر ما را صدا کرد ما برگشتیم و دیدیم همین مک گری بود که ما را صدا می کرد . (بیگ جک) هیچ از پاپا خوشش نمیامد چون پاپا هیچگاه به او وقعی نمی گذاشت و همچنین اینکه پاپا بیش از اندازه با مادمازل (مری تی تام) عیاق شده بود و این مسئله را (بیگ جک) بهیچ وجه نمی توانست تحمل نماید .
آن سوار بلند قامت اسب سیاه خویش را به جنبش در آورد و به سوی ما
روان شده ما را از نظر گذراند ، ما در حالیکه سعی می کردیم چرخ شکسته واگن را از سر جایش در بیاوریم برگشته بودیم تا ببینیم چه کسی بسوی ما میاید و موقتاً قصد داشتیم چرخ را تعمیر نمائیم البته اگر می توانستیم .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 7 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 16 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
*مقاله درباره عروض فارسی*
پیشگفتار
عروض فارسی از جهت دقیق وتنوع وتعدد وخوش آهنگی اوزان در ادب جهان بی نظیر است عروض است دقیق و منظم و ریاضی وار با حدود سیصد وزن گوناگون وسخت زایا ، چندان که مرتب بر تعداد اوزان آن افزوده میشود .
این است که ارزش واهمیت خاصی دارد واز جهتی سبب اعتلای شعر فارسی شده است ، مثلا شور و جذبه ای که در غزلیات شمس هست بیشتر مرهون اوزان خاص آنهاست و اگراین اشعار در ین اوزان سحر انگیز سروده نشده بود مسلما نمی توانست این همه شور وهیجان و جذبه و اشتیاق برانگیزد ، صلابت و کوبندگی که در کلام فردوسی است وروح حماسی و پهلوانی که بر می انگیزد تا حدود زیادی برخاسته از اوزان حماسی بحر متقارب است ، دلنشینی و شور انگیزی و شیرینی مثنویها و ترانه های عاشقانه ناشی از بحر هزج است ، متانت و سنگینی بسیاری از اشعار ناصر خسرو و اندوه جانکاه شعر مسعود سعد مرهون اوزان با وقار و متین وبا صلابت اشعار آنان نیز هست وشادی ونشاط اشعار خوب ومناسب کودکان به سبب اوزان ضربی و رقص انگیز آنهاست .بنابراین جای آن دارد که وزن شعر فارسی را که مایه افتخار ما در ادب جهان است – ازهر جهت بخوبی بشناسیم .
متاسفانه منشا وزن شعر فارسی روشن نیست . به عبارت دیگر نه تنها منشا آن روشن نیست بلکه بنابر عقیده ای رایج ، منشا آن عروض عرب است.
همه علما و محققان معاصر اعم از ایرانی و خارجی چندین عقیده ای دارند جز معدودی که در این قضیه شک کرده اند یا باور دارند که وزن شعر فارسی منشا ایرانی دارد وهر گروه وهر فرد بنابر دلیل واحیانا دلایلی از اعتقاد خود دفاع ، و عقیده ونظر گروه دیگررا رد می کنند و حقیقت همچنان مستور مانده است و کسی همت نکرده تار نج تحقیق را برخود هموار نماید وحقیقت این راز قرنها را آشکار سازد .
نگارنده از سالها قبل در این اندیشه بوده و تحقیقاتی در این زمینه انجام داده است در سال 1356 در هشتمین کنگره تحقیقات ایرانی تحقیقات خود را تحت عنوان « وزن شعر فارسی ماخوذ از وزن شعر عرب نیست » ارائه داد .
که سخت مورد توجه قرا رگرفت و مخالفان وموافقان درباره آن سخن گفتند و عالمان بی تعصب آن راتایید کردند گرچه نگارنده با دلایلی مستند موضوع را ثابت کرد اما بعد ها پی برد که قضیه پیچیده تر از آن است که بشودآن را طی خطابه ای برای همگان بویژه مخالفان که معتقدان دیرین این نظر سنتی هستند روش ساخت و ضرور می نمود که تحقیقی گسترده و همه جانبه در این مورد صورت بگیرد زیرا عقاید مخالفان به نوبه خود مستدل نماست .
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 105 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 14 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 18 |
*مقاله بررسی شعر نو نیمایی*
فهرست:
زبان شعر نو( نیمایی) گذری بر ابهام در شعر نوویژگی ها و سویه های مدرن نوآوری نحوی در شعر نو داستان پردازی اشعار شعر نو
زبان شعر نو( نیمایی) پیدات زبان گفتار و زبان شعر دراجزاء با یکدیگر وجه اشتراک دارند. در هر دو نحوه ی بیان« واژه» عنصر اساسی و بنیادین است. اصولاً زبان از ترکیب و هم نشینی واژگان در یک ساختار منظم بوجود می آید. لیکن آنچه مرز میان این دو نحوه ی بیان است شکل برخورد گوینده( یا شاعی با واژه برخورد واژه ها با یکدیگر در شعر و کارکرد خاص آنها می باشد. گفته شد« برخورد واژه ها در شعر» زیرا« اگر میان واژه ها برخوردی نباشد، شعر بوجود نمی آید. شعر از زبان فراتر رفته، قواد آن را در هم می ریزد میان واژگاه جابجایی پیش می آید این، یعنی برخورد واژه ها[1] که موجد ساختاری به نام شعر است. در زبان گفتار صرفاً یک نشانه ااست به اشیایی آنکه تصویر شوند گفته می شوند. گوینده در زبان گفتار آنها را به نام می خواند بی آنکه نشانی نشان دهد. لیکن در زبان شعر، واژه نام شیء نیست، خودشیء است و شاعر بی آنکه بگوید نشان می دهد و مخاطب بجای آنکه بشوند می بیند. فرانسیس پونژ[2] می گوید: « هرگز واژهای را از نزدیک دیده اید؟ واژه ای را بردارید ؟ خوب بچرخانید و به حالتهای مختلف درآورید تا عین مصداق خود شود.» خود پونژ واژه ی « کروش»Croche (= کوزه) را مورد بررسی شاعرانه قرار داد و ادعا کرد که هر صرف این واژه بیانگر جایی از کوره ی گلی است. بعقیده او هیچ واژه ی دیگری رنگ کوزه ندارد. این است جایگاه واژه در شعر. آنچه مسلم است این است که شعر هنری زبانی است مثل زبان از عناصری چون واژه و لحن در یک ساختار دقیق ساخته شده و از این نظر نیز از جهات صوری، کاملاً مطنبق با زبان گفتار است. و اگر آن 2 سطح را بنگریم کاملاً یکی شان می یابیم، زیرا هر دو از ابزار و مصالح مشترکی شکل گرفته اند، فقط با نگریستن از دیگرسو، با چشمانی که طور دیگری ببیند، می توان شکاف عمیقی و فاصله میان آن دو نحوه بیان را دریافت. واژه در زبان گفتار یک علامت است و در شعر معنا. ساختار در زبان گفتار- اگر باشد- زائیده ی تصادف با مصالحی ا ز تسامح است؛ و ساختار در شعر، نتیجه ی هوشمندی ب ابزاری از ذوق و زیبایی است؛ و گاه چنان نظام مند که نتوان خشتی را جای خشتی نهاد بی آنکه به معماری زییاشناختی آن آسیبی وارد شود. مختصر آنکه زبان شعر معانی خاص را ر هم می ریزد تا از مستقیم گویی بگریزد و انتقال دهنده ی معناهایی باشد که در ذهن شاعر به بلوغ رسیده است. و از این نظر،نه تنها با زبان گفتار که با زبان علم نیز که بخاطر دقت و تأکید ناشی از روح علمی و تحقیقی، نافی رمزگویی و تعدد و تنوع معانی است، متفاوت است. اساساً فرق علم و کشفیات علمی با تجربه های شعری در این است که تجربه های علمی در شعر ضدترین لحظه ها شکل می گیرند و حال آنکه شاعر در ناخودآگاه ترین لحظه های خود دست به تجربه و کشف می زند. این حقیقت را مولوی به زیبایی گوشزد می کند:
بی شک زبان چنین فرآورده ای بطور ذاتی تابع احساس ناخودآگاه است. نه تابع قوانین حاکم بر زبان 1- محمد حقوقی، شعر و شاعران، ص 2-341
2- محمد تقی غیاثی سبک شناسی ساختار، ص 16 3- Francis Ponge (1899-1988) شاعر فرانسوی |
دسته بندی | تاریخ و ادبیات |
بازدید ها | 8 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 8 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 13 |
*تحقیق درباره وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم*
وضع عمومی علم وادب در قرن هفتم و هشتم
شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم
شعر فارسی در این دوره با شدتی بیش از پیش از بدبینی و ناخشنودی از اوضاع روزگار و ناپایداری جهان و دعوت خلق به ترک دنیا و زهد و نظایر این افکار مشحونست. علت آن هم آشکار میباشد و آن وضع سخت و دشواریست که با حمله مغول آغاز شده و با جور و ظلم عمال دوره آنان و با خونریزیها و بیثباتی اوضاع در دوره فترت بعد از ایلخانان ادامه یافته و محیط اجتماعی ایران را با دشوارترین شرایطی مقرون ساخته بود. همین وضع مورث توجه شدید غالب شعرا به مسائل دینی و خیالات تند صوفیانه و درویشانه و گوشهگیری و در نتیجه تصورات باریک و دقیق نیز شده است.
در عصر مغول بر اثر انتشار بسیاری از مفاسد اخلاقی انتقادات اجتماعی به شدت رواج یافت. البته پیش از این تاریخ از این قبیل انتقادات در اشعار شعرا خاصه در شعرای قرن ششم که بر اثر تسلط ترکان و رواج بعضی مفاسد از اوضاع ناراضی بودند، نیز مشاهده میشود ولی در عهد مغول به همان نسبت که مفاسد اجتماعی رواج بیشتری یافت به همان درجه هم این انتقادات شدیدتر و سخت تر شد. از این انتقادات سخت در آثار سعدی خاصه گلستان و در هزلیات او و در جام جم اوحدی و د رغزلهای حافظ و آثار شعرای دیگر بسیار دیده میشود و از همه آنها مهمتر آثار شاعر و نویسنده خوش ذوق هوشیار «عبید ذاکانی قزوینی» است که آثار او نظماً و نثراً حاوی مسائل انتقادی تندیست که با لهجه ادبی بسیار دلچسب و شیرین بیان کرده و در این باب گوی سبقت از همه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. حقاً هم هیچ دورهیی از ادوار مقدم بر او در ایران به نحوی که او میخواسته مانند عهد زندگی وی نمیتوانست مضامینی بدان شیرینی و خوبی برای انتقادات اجتماعی او فراهم سازد.
در شعر قرن هفتم و هشتم قصیده به تدریج متروک میشد و به همان نسبت غزلهای عاشقانه لطیف جای آنرا میگرفت. منظومهای داستانی نو عرفانی زیاد سروده شد و همچنین منظومهایی که حاوی افکار اجتماعی و حکایات و قصص کوتاه باشد(مانند بوستان سعدی) در این دوره معمول گردید. داستانهای منظوم قرن هفتم و هشتم معمولاً به تقلید از نظامی شاعر مشهور پایان قرن ششم ساخته میشد و از بزرگترین مقلدان نظامی در این دوره امیر خسرو دهلوی و خواجوی کرمانی را میتوان ذکر کرد.
سبک شعر در قرن هفتم و هشتم دنباله سبک نیمه دوم قرن ششم است که اکنون اصطلاحاً سبک عراقی نامیده میشود. علت توجه شاعران این قرن به سبک مذکور آنست که مرکز شعر در این دو قرن نواحی مرکزی و جنوبی ایران است که لهجه عمومی استادان این نواحی با سبک سابق الذکر سازگارتر است. با این حال در میان شعرای این دوره کسانی مانند مجد همگر شیرازی و ابن یمین فریومدی و مولوی بلخی بودند که به سبک خراسانی بیشتر اظهار تمایل میکردند و علی الخصوص سبک مولوی در غزلها و قصائدش نزدیکی تام بروش شاعران خراسان دراوایل قرن ششم داشت