دسته بندی | روانشناسی و علوم تربیتی |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 53 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 43 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
سازمان های مردمی حمایت از کودکان خیابانی
سازمانهای مردم نهاد و مفاهیم آن
سازمانهای مردم نهاد که به اختصار [1]NGO نامیده میشوند در دنیای معاصر جایگاه و کارکرد بسیار مناسبی دارند. روند حرکت جوامع پیشرفته به سوی واگذار کردن بیش از پیش این امور به این سازمانها و تلاش بیش از پیش این سازمانها در جهت حل مسائل و مشکلات افراد جامعه بر مبنای تواناییها و قابلیتهای محلی، باعث افزایش توجه روز افزون به این سازمانها شده است. در اینجا به توضیح مختصری درباره سازمانهای مردم نهاد و وظایف و کارکردهای آنها در جامعه پرداخته میشود:
2-5-1 تعریف سازمانهای مردم نهاد
با اینکه سازمانهای غیردولتی و مردمنهاد مفهومی است که نمیتوان تعریفی خاص، دقیق و جامع و تاریخچه پیدایش معینی برای آن قائل شد، با این حال رشد بیسابقه اینگونه سازمانها و کارکرد خارقالعاده آنها در حل معضلات و نابهنجاریهای بشری، خاصه در شهرها، باعث شده است تا از مفهومی تقریباً ناشناخته با حیطه وظایفی ثابت و محدود به گونهای شگفتآور تغییریافته و به بازیگری قدرتمند در عرصه ملّی و بینالمللی تبدیل شود و توانایی تأثیرگذاری هرچه بیشتری را- گاهی همدوش دولتها و سازمانهای بینالمللی- کسب کنند. از سوی نهادهای بینالمللی و پژوهشگران، تعاریف مختلفی از سازمانهای مردم نهاد عنوان شده که در اینجا به چند مورد از مشهورترین این تعاریف اشاره میشود:
1) در سطح بینالمللی، واژه سازمانهای غیردولتی برای نخستین بار در قطعنامه شورای اجتماعی و اقتصادی سازمان ملل در فوریه 1950 اینگونه مورد استفاده قرار گرفت: هر نوع سازمان بینالمللی که با موافقت دولتی ایجاد نشده باشد سازمان غیردولتی محسوب میشود. از آن پس واژۀ NGO برای انواع متعدد سازمانهایی که در درون مرزهای هرکشور فعالیت میکنند بکار گرفته شد (سازمان ملل، 1992 به نقل از ببری، 1384)
2) بانک جهانی سازمانهای مردم نهاد را به چند دسته تقسیم میکند: الف- سازمانهایی که برای جامعه و از سوی آن تشکیل یافته و دولت در آن دخالتی ندارد. ب- سازمانهایی که در درون خود حالت منعطف و دموکراتیک داشته و تلاش میکنند تا خالی از مقاصد منفعت طلبانه برای خویش، به مردم خدمت کنند. ج- سازمانی با ساختار غیرانتفاعی و ماهیتی داوطلبانه و توسعه محور است. د- سازمانی که به احزاب سیاسی وابستگی نداشته باشد و برای کمک، توسعه، بهداشت و سلامت جامعه فعالیت میکند. ه- سازمانی که تلاش دارد کیفیتزندگی افراد را با تأکید بر علل ریشهای مشکلات ارتقاء بخشد (بانک جهانی، 2001: 246).
3) سازمان ملل متحد اصطلاح NGO را به گروههای غیرانتفاعی داوطلبانه از شهروندان جهانی اطلاق میکند که در سطح محلی، ملّی و بینالمللی تشکیل شده باشند. آنها نظرات و ارزیابیهای کارشناسی خود را ارائه میدهند و به مثابه مکانیسم هشداردهنده عمل میکنند، همچنین آنها در اجرای توافقنامههای بینالمللی همکاری و نظارت دارند. درتعریف دیگر از سازمان ملل آمده است: گروهی از افراد که داوطلبانه و با هدف غیرانتفاعی گردهم میآیند و درسطح محلی یا بینالمللی فعالیت میکنند (سازمان ملل متحد، 1992 به نقل از جوانی، 1390: 55).
4) اداره اطلاعات عمومی سازمان ملل: به هر سازمان غیردولتی و داوطلبانهای اطلاق میشود که درسطح محلی، ملّی یا بینالمللی فعالیت دارد و افرادی با علائق مشترک، آن را اداره میکنند. خدمات انسان دوستانه، توجه دادن مردم به اعمال دولت، نظارت برسیاستهای اتخاذ شده ازسوی دولت و تشویق به مشارکت سیاسی در امور خارجه، در شمار فعالیتهای این سازمانها قرار میگیرند. سازمانهایی از این دست، با تحلیل و کارشناسی امور، نقشی مشابه سازوکارهای هشداردهنده را بازی میکنند.
5) شورای اروپا[2] برای سازمانهای غیردولتی تعریف ذیل را دارد: «سازمانهای غیردولتی، جمعیتها یا جنبشها یا گروههایی هستند که مستقل از دولت، بدون قصد منفعتطلبی و در جهت منافع خاص همچون مسائل شغلی، اجتماعی، فرهنگی، تجاری، سیاسی، علمی، انساندوستانه، مذهبی و... تشکیل گردیدهاند»(ببری، 1383).
دایان اتو[3] تعریف ذیل را ارائه داده است: «یک سازمان غیردولتی، شخصیتی غیرانتفاعی است که اعضای آن، شهروند یا مجموعهای از شهروندان یک یا چند کشور است که نوع فعالیت آن به منظور پاسخگویی به احتیاجات افراد جامعه و یا جوامعی که سازمان مذکور با آن همکاری مینماید تعیین میشود».
تعریف سالامون لستر و هلمونت آنهیار[4]: «سازمان غیردولتی، تشکل مستقل، منعطف، دموکراتیک و غیرانتفاعی است که فعالیتهای خود را در جهت کمک به تقویت بنیههای اقتصادی و اجتماعی گروههای حاشیهای، حل معضلات عامه و گاه رفع مسائل قشری خاص متمرکز نموده است».
غفاری و نیازی(1386) عنوان میکنند که «این سازمانها شامل گروهها و نهادهای بسیاری هستند که به طور کامل، مستقل از حکومت عمل میکنند و در درجه نخست، همکاری و انسان محوری را بر هدفهای تجاری ترجیح میدهند» (غفاری، نیازی، 1386: 172 به نقل از جوانی، 1390).
نمازی(1380) سمنها را نهادی مستقل و بدون وابستگی به دولت میداند که بدست افرادی خیرخواه و بشردوست اداره میشوند و اهداف مشترک و معینی دارند و نسبت به جامعه مدنظر خود احساس مسئولیت میکنند (نمازی، 1380: 251).
برای اینکه در این پژوهش یک تعریف اساسی برای آغاز سخن وجود داشته باشد و از آنجا که پژوهش در جامعه ایران انجام گرفته، تعریف ارائه شده در بانک اطلاعات سازمانهای غیردولتی ایران به عنوان اساس کار انتخاب و بیان میشود. در این تعریف آمده است: «سازمانی غیردولتی محسوب میشود که تشکیلات و ساختاری مشخص داشته، غیرحکومتی باشد، همچنین عمده اعتبار آن از بخش غیردولتی تأمین شود، نیز غیرانتفاعی و داوطلبانه بوده، پاسخگوی تمام یا بخشی از نیازهای جامعه خود باشد».
2-5-2 ویژگیهای سازمانهای مردم نهاد
از آنجا که این سازمانها از لحاظ نوع فعالیت و وظایف، حوزه کاری، وسعت جغرافیایی و زیرپوشش، تعداد اعضا و مسائلی از این قبیل دارای تنوع و گستردگی زیاد هستند، از نظر متخصصان و مسئولان ذیربط دارای ویژگیهای مختلفی هستند که برخی از آنها ویژگی عام این سازمانها به شمار آمده و مورد قبول همگان میباشد و برخی دیگر از آنها نیز خاص برخی از آنها میباشد. از آنجا که شناخت این سازمانها از طریق شناخت ویژگی آنها امکانپذیر است، در ادامه به ویژگیهایی که محققان و مسئولان ذیربط این سازمانها برای آنها برشمردهاند، پرداخته میشود. از مجموع بررسیهای صورت گرفته در زمینه سازمانهای غیردولتی و نیز شناسایی و تمیز سازمانهای مختلفی که با چنین هدف و فلسفهای فعالیت میکنند، میتوان ویژگیهای زیر را مورد تأکید قرار داد:
1- غیرانتفاعی بودن[5]: این سازمانها با انگیزه سودجویانه شکل نگرفتهاند و در پی کسب سود برای اشخاص یا دستههای خاص نیستند. هرچند میتوانند در فعالیتهای بازرگانی شرکت کرده تولید سود و سرمایه کنند، سود و سرمایهی آنها باید صرفاً برای اجرای مأموریت سازمان به مصرف برسد یا در سازمان سرمایهگذاری شود.
2- نداشتن وابستگی به دولت[6]: سازمانهای غیردولتی را مردم تأسیس میکنند و عموماً دولت در ایجاد و مدیریت آنها نقشی ندارد از قبیل انجمنها، مجامع، گروههای حرفهای و سازمانهای خیریه و مذهبی. به دیگر سخن این سازمانها در ساختار دیوانسالاری دولتی جایی ندارند. با وجود غیردولتی بودن این سازمانها، برخی دولتها با هدف گسترش مشارکتهای مردمی در تأسیس و مدیریت این سازمانها دخالت میکنند.
3- داوطلبانه بودن[7]: خصلت عمدهی سازمانهای غیردولتی آن است که مردم به صورت داوطلبانه آنها را تشکیل دادهاند. با وجود آنکه این سازمانها باید تابع قوانین و مقررات باشند، هیچ تشکیلات دولتی نباید در شرایط عادی دستور ایجاد، اداره و انحلال آنها را صادر کند و هرچند این سازمانها به استخدام کارمند اقدام میکنند، به مشارکت داوطلبانهی بسیاری از افراد علاقهمند، برای خدمت در هیئت مدیره و کمکهای دیگر متکی هستند.
4- برخورداری از شخصیت حقوقی[8]: برای گسترش فعالیت سازمانهای غیردولتی، قوانینی وضع میشود که براساس آن، این سازمانها به ثبت رسیده، از شخصیت حقوقی مستقل برخوردار میشوند. این امر موجب جلب اعتماد مردم به آنها شده و از این طریق آنها میتوانند با سازمانهای دولتی قرارداد امضا کرده، از تسهیلات مختلفی نظیر وام بانکی استفاده کنند.
5- مدیریت دموکراتیک و مشارکتی[9]: در این سازمانها فرآیند دموکراتیک یا مردمسالاری اهمیّت بالایی دارد زیرا این روند مشارکت مستمر افراد داوطلب را تضمین میکند. ماهیت مردمی آنها اقتضا میکند که فرآیند اداره آنها از پایین به بالا و مشارکتی باشد. برهمین اساس نیز مدیران آنها از سوی اعضا انتخاب و درصورت عدم رضایت از عملکردشان برکنار میشوند. این ویژگی سبب میشود که اعضا همواره برعملکرد مدیران نظارت داشته باشند و مدیران پاسخگوی عملکردشان در مقابل اعضا باشند و به این ترتیب نیز سازمان از پویایی بیشتری برخوردار شود. بنابراین، هرچند سازمانها به سوی نخبهگرایی حرکت کنند از ماهیت دموکراتیک بودن به در خواهند شد.
6- خودگردان[10]: سازمانهای غیردولتی، ازنظر مالی خودگردان هستند. هرچند آنها از دولت، افراد خیّر، سازمانهای بینالمللی و... کمکهایی دریافت میکنند، این کمکها نباید بهگونهای باشد که وابستگیشان را به کمک دهنده فراهم کرده، آنها را از اهداف و تعهدات اجتماعیشان دور سازد.
7- غیرسیاسی بودن[11]: سازوکارهای تأسیس سازمانهای غیردولتی با سازمانهای سیاسی(احزاب) متفاوت است و معمولاً آنها در زمان تأسیس تعهداتی مبنی بر وارد نشدن به حوزههای سیاسی میسپارند. در برخی کشورها نظیر اندونزی زمانی که سازمانهای غیردولتی با احزاب سیاسی همدستی داشتهاند، دولت مانع از گسترش آنها شده است. با این همه، این ویژگی نباید به معنی اجتناب ازحرکتهای جمعی و انتقادی به برنامهریزیهای دولتی و بینالمللی تلقی شود. آنها میتوانند از سازمانهای ملّی و بینالمللی انتقاد کنند، برنامههایشان را افشا کنند و راهپیماییهای مسالمتآمیز ترتیب دهند.
[1][1]Non government organization
[2]The council of Europe and NGOs 1995,bruxell
[3]Otto, Dianne
[4]Lester, salamon. Anhier, Helmut
[5]Being Nonprofit
[6]Lack of dependence on government
[7]Voluntary
[8]Having legal personality
[9]Democratic and participatory management
[10]Autonomous
[11]Being apolitical
دسته بندی | مدیریت |
بازدید ها | 1 |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 131 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 51 |
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
قسمتی از متن مبانی نظری و پیشینه
توانمند سازی کودکان خیابانی
تاریخچه موضوع در جهان
توجه به مفهوم توانمندسازی به صورتهای متفاوت و با معانی مختلف درگذشته وجود داشته است، با این حال توانمندسازی به معنای امروزی تاریخچه چندان طولانی ندارد. وتن و کمرون[1](1998) اظهار میکنند که این مفهوم به هیچ عنوان تازه نیست بلکه در سایر زمینههای علوم از جمله روانشناسی، علوم اجتماعی، علوم دینی، سیاسی و نظرات فمنیستی و مبارزات جنبش زنان برای کسب حقوق مدنی خود و همچنین پیرامون کمکهای اعطایی از جهان غرب و سازمانهای بینالمللی و حمایتی مثل سازمان ملل متحد، یونیسف، خوار و بار جهانی و... به کشورهای فقیر و جهان سوم مورد استفاده قرار میگرفت.
در زمینه روانشناسی، آدلر(1927) مفهوم "انگیزش تسلط"، وایت(1959) مفهوم "انگیزش اثرگذاری"، بریهم(1966) مفهوم "واکنش روانشناختی" و هاتر(1978) "انگیزش شایستگی" را مطرح کردهاند. در هر یک از مطالعات یاد شده، توانمندشدن به معنی تمایل افراد به تجربه خودکنترلی[2]، به خود اهمیّت دادن[3] و خود آزادسازی میباشد(عبدالهی، 1385: 22-21).
شاید بیشترین تشابه مفاهیم دیگر را با توانمندسازی، قبل از هر کسی بتوان در آرای هگل فیلسوف آلمانی پیدا کرد. هگل در آرای خود به مفاهیمی همچون نقد، شکوفایی، نقد عمومی و مشارکت توجه خاصی کرده است و بیشتر از اینکه ویژگی افراد توانمند و غیرتوانمند را بیان کند به خصوصیات جامعه توانمند میپردازد. بعد از هگل هم سایر اندیشمندان و جامعهشناسان این سنت را ادامه دادند برای مثال سرانجام مباحث و نظریههای آنها به مشارکت بویژه مشارکت مدنی، توسعه اجتماعی، وجود نهادهای خصوصی و گسترده، جنبشهای مثبت اجتماعی، تلاشهای جمعی برای حل معضلات و مفاهیمی همچون خودیاری و دیگریاری ختم میشود که قرابت موضوعی و معنایی زیادی با توانمندسازی دارند (فاطمی، 1391: 22-21).
در دینشناسی، مجادلات درباره اختیار و اجبار، خودرائی درمقابل تسلیم، قضا و قدر در مقابل ایمان درطول قرنها مطرح بوده است. در جامعهشناسی مفهوم توانمندشدن در مورد جنبشهایی که در آن مردم برای آزادی و کنترل اوضاع و احوال شخصی خود مبارزه میکردند، معنی پیدا کرد. ریشه همه این مباحث، اشکال تغییریافته مفهوم توانمندسازی در مقابل ناتوانی و درماندگی است (ابطحی و عابسی، 1386: 19).
اگرچه مفهوم توانمندسازی در مددکاری اجتماعی از گذشته وجود داشته ولی در دهه 1990 وارد بسیاری از شکلهای فعالیت مددکاری اجتماعی شد بویژه، به کار فردی، به مثابه «قدرتبخشی»[4] نگریسته میشده است، اگرچه، کاربردهای اصلی این واژه در مددکاری اجتماعی بیشتر در کار با گروههای تحت ستم بوده است، تا اینکه دربارۀ افراد بکار برده شود (پین، 1391: 547-546).
ریشه اصلی توانمندسازی در اصل به انقلاب صنعتی و پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و به تبع آن انقلاب در مدیریت بر میگردد(بلانچارد، کارلوس، راندلف، 1378: 22 به نقل از شیخی، 1387). نیمۀ دوم قرن نوزدهم و نیمۀ اول قرن بیستم با تداوم توسعۀ سرمایهداری نامتوازن و نابرابر و پیدایش استثمار و جنگهای هولناک اوّل و دوم جهانی و آوارگی و مهاجرت گسترده در مقیاس جهانی و جهانی شدن فرآیند استثمار و بهره کشی به وخامت اوضاع کودکان و نوجوانان بویژه در جوامع فقیر و درحال توسعه منجر شد. اصطلاح توانمندسازی به معنای امروزی در کار با کودکان خیابانی از دو دهه 1980 و 1990 بسیار رایج و مسئله روز شده است که به اختصار به آن پرداخته میشود:
2-2-1 توانمندسازی کودکان مفهومی جدید در دهه 1980
توانمندسازی در گفتمان عمومی خود میتواند در کاهش فقراز طریق دیگران مهّم، فعالیتهای اجتماعی، سیاسی،اقتصادی واثرات آموزشیبکار برده شود. توانمندسازی یک اصطلاحی است که خاستگاه آن را میتوان به اجتماع و جنبشهای اجتماعی از 1960 و 1970مرتبط دانست. توانمندسازی در این دوره با مشارکت جامعه،به حاشیه رانده شدن فقرا، اقلیتها و پتانسیل سازمانهای مردمی مرتبط بود[5]. زمانی که توجه زیادی به مشارکت اجتماعی،اقلیت ضعیف و نقش ایفا شده توسط سازمانهای مردمی شد. با این حال، یک درک جامع از چگونگی رسیدن به توانمندسازی در هر دو سطح فرد و جامعه وجود ندارد(Rocha 1997: 31).
2-2-2 توانمندسازی کودکان معانی گوناگون در دهه 1990
افزایش در ادبیات توانمندسازی اجتماعی در 1980 و 1990 صورت گرفت که در این دهه شاهد تنوعی از مبانی هستیم و روچا یکی از برنامهریزان اجتماعی است که برای پرداختن به تفاوتها و شباهتها در ادبیات موجود از طریق مدل نردبان توانمندسازی میپردازد. او پنج نوع از توانمندسازی را در مفهوم نردبان توانمندسازی ارائه داد و از طریق چهار ابعاد: منبع، فرآیند، اهداف، تجربه و قدرت مورد مطالعه قرار داد (Rocha 1997: 37). نظریه توانمندسازی بالغ در دهههای 1980 و 1990 رشد کرد و در اشکال مختلف در جوامع در روانشناسی اجتماعی،مددکاری اجتماعی، علومسیاسی، فمینیسم، برنامهریزیو مطالعات توسعه مورد بحث قرار گرفته است. اغلب در مورد گروههای به حاشیه رانده شده، مانند زنان و مردمان بومی، در جهان سوم مورد استفاده قرار گرفته است[6].
2-3 تاریخچه موضوع در ایران
علیرغم اینکه توانمندسازی به عنوان هدف غایی برنامههای رفاه اجتماعی و به ویژه مددکاری اجتماعی است، با این وجود به صورت برنامهای هدفمند و سازمان یافته در کشور وجود نداشته و تنها اخیراً مورد توجه جدی قرار گرفته است(کیمیایی، 1390: 75) لذا نمیتوان برای آن تاریخچهای را در نظر گرفت بنابراین در اینجا تنها به ذکر تاریخچهای کوتاه از توجه به کودکان خیابانی در ایران بسنده میشود.
تعاریف و دیدگاهها در ساختار سنتی جامعه ایران تا قبل از دوره معاصر، عمدهترین منبع و عامل حمایتی از کودکان خیابانی، ساختار سنتی و گسترده خانواده و شبکه خویشاوندی بوده است. مطالعات آریه[7] نشان میدهد که جوامع در ابتدا هیچ تمایزی بین کودکان و بزرگسالان قائل نمیشدند و در واقع کودک مینیاتوری از بزرگسالان تلقی شده و مشابه با بزرگسالان با آنها برخورد میشد (سبحانی، 1385: 124).
مطالعات تاریخی حاکی از آن است یکی از اولین سیاستهای حکومت که به طور خاص، در مورد کودکان اجراء شده است-درکنار مسئله تعلیم و تربیت-به دوره قاجاریه برمیگردد: «نخستین کوششها برای تحول در زندگی کودکان امروز، به روزگار صدارت میرزا تقیخان امیرکبیر باز میگردد که در سال 1229شمسی قانون آبلهکوبی کودکان را به اجرا گذاشت» (سایت شورای کتاب کودک به نقل از محمد زاده ساری، 1387: 30). مواجهه بیشتر ایران با مدرنیته و فرآیند نوسازی درجامعه ایران درقرن اخیر بویژه پس از روی کارآمدن حکومت پهلوی، تحولات اجتماعی که زمینهساز گسترش آسیبهای اجتماعی کودکان و افزایش کودکان خیابانی بوده از قبیل گسترش فقر و نابرابریهای اجتماعی، رشد شهرنشینی، مهاجرت و حاشیهنشینی و دگرگونی در ساختار و مناسبات خانواده گسترده یا شکلگیری دولت مدرن، مجموعهای از اقدامات و برنامههای رفاه و تأمین اجتماعی برای اقشار آسیبپذیر، خانواده و کودکان خیابانی در ساختار حکومت و نهادهای وابسته به آن شکل گرفت از جمله نخستین موسسات جدیدی که برای این کودکان در ایران دوره معاصر بوجود آمد پرورشگاه بود (محمد زاده ساری، 1387: 30).
اساساً پیدایش کودکان خیابانی پدیدهای مدرن و ناشی از تحولات اخیر در جوامع بشری است و در تاریخ ایران به دلیل حوادث و وقایعی همچون حوادث طبیعی و جنگها زمینه پیدایش این کودکان همواره بوده است و نهادهای خیریه به ارائه خدمات به این کودکان پرداختهاند.
[1]Veten & Cameron
[2]Self-control
[3]Self-importance
[4]Empowerment
[5]ریشه های تاریخی نظریه توانمندسازی در اندیشه مارکسیستی یافت می شود.در دهه 1960 و 1970 تجدید حیات علاقه به ایدئولوژی مارکسیستی وجود دارد، و این ایده از توانمندسازی در این زمان ظاهر شده، در برخی از محافل مرتبط بود، به مبارزه طبقاتی و سرنگونی طبقه حاکم سرمایه داری است.در مطالعات توسعه، بحث توانمند سازی نه تنها به مبارزه طبقاتی بلکه به مبارزه جهانی جنوبی در برابر جهان شمال شد. نظریه توانمند سازی اغلب در چنین مباحثی تنها به نظریه نئومارکسیستی توسعه مرتبط است.برای نگاه به چگونگی شکل گیری نظریه توانمندسازی، نگاه کنید به:
Alinsky ،1969 Arnstein ، Boyte 1980، Klark 1965، Fredmann 1973،
[6]Goldsmith and Blakely, 1992; Friedmann, 1992; Jacobs, 1992; Krumholz & Forester, 1990; Rappaport, 1984, 1985, 1987; Regalado, 1988; Trickett, 1984; Zimmerman, 1990
[7]مورخ انگلیسی